آرمیتای عزیزمآرمیتای عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

آرمیتای مامان

علایق آرمیتاخانوم

آرمیتا خانوم عاشق رانندگیه ببینین چه ذوقی میکنه و همچنین عاشق تاب بازی و عاشق فوتبالند که عکساشو ندارم فردا میذارم براتون ...
28 ارديبهشت 1393

سلام و صد سلام

سلام به همه ی دوستان گل، شرمنده که یه مدت نتونستم بیام و پست جدید بذارم کاروبار اداری دیگه وقتی برام نذاشت و دلیل دومش هم شیطنتهای بی حد آرمیتاخانوم که ماشالله تمام وقتمو تو خونه میگیره ، آرمیتا جون همون دم عیدی راه افتادند و دیگه  یه جا بند نمیشه همش یا میخواد بره تو حیاط یا تو کوچه ، همه ی بچه های تو کوچه هم به دیدنش عادت دارند و اگر یه روزم نخوام ببرمش بیرون کل دخترای تو کوچه میریزن تو خونه و به قول بابایی خونه تبدیل میشه به مهدکودک دخترانه. آرمیتا و عید نوروز     ...
27 ارديبهشت 1393

عکسهایی ازشیطنت آرمیتا

این عکسها مربوط به ساعت 24 شب می باشد: چیه مامان خوابم نمیاد زوره میخوام بازی کنم این هم تصویری  از موجهای زیبای پشت موهای آرمیتاخانوم وقتی مامان نماز میخوند خرابکاری های آرمیتاخانوم رو در فاصله ی خوندن 7 رکعت نماز مغرب و عشاء نظاره گر باشید   ...
27 ارديبهشت 1393

اولین قدمهای آرمیتا

آرمیتاخانوم در آخرین روزهای ده ماهگیش  سخت در تلاشند که اگه خدا بخواد راه بیفته...خودش از جاش بلند میشه البته معمولا از یه چیزی یه کوچولو کمک میگیره 30-40 ثانیه وایمیسه بعدشم 1یا 2 قدم برمیداره و شاتالاپ میفته... و این صحنه بارها وبارها و بارها در طی روز و شب تکرار میشه و جای خسته نباشید داره .... آرمیتا خانوم واقعا خسته نباشی نفس عکساشو بعدا براتون میذارم چون سرعت نت اینقد پایینه که هرچی سعی کردم هیچ عکسی آپلود نشد با عرض پوزش ...
27 اسفند 1392

آخرین روزهای سال 92

آخرین روزهای سال 92 شده و همه در تکاپو و تلاشند برای نو شدن...برای ساختن زندگی ای از نو ...درختان و سبزه و چمن هم نو شدند و زیبا و در نوشدن به انسان ها یاری می رسانند... خدایا با خاطر اینهمه نعمت و زیبایی شکر شکر شکر خدایا به خاطر عطاکردن نعمتی زیبا و فرشته ای کوچولو به نام آرمیتا شکــــــر شکــــــــر شکـــــــــر پارسال همین موقه ها من با درد و استرس و ناراحتی دست و پنجه نرم میکردم..درد زایمان زودرس ... اونم زمانی که هنوز 6 ماهه باردار بودم...ترس از دست دادن تو...ترس ندیدن تو ..و درد و درد و درد...تمام تعطیلات رو با درد سر کردم و خدارو شکر که اتفاقی نیفتاد به خاطر سابقه ی سقط مکرر (دو تا سقط قبلی) استرس بیش از حدی رو خودم و خونواده ا...
27 اسفند 1392

دومین دندون آرمیتاجون

  دومین مروراید آرمیتا جون در سن 9 ماه و ده روزگی دراومد...مبارکت باشه عزیزم خداروشکر اصلا اذیت نمیشی دندونات درمیان...شایدم میشی به روی خودت نمیاری...به هر حال حداقل تب نداری و بیقرارم نیستی فقط لثه ات بدجور متورم بود و تو عین خیالت نبود   عاشقتم نفسم ...
14 اسفند 1392