پنج ماهگی آرمیتا جونم
گل قشنگم امروز 92/8/3 5ماهه شدی ، وزت 7200 شده نسبت به ماه قبل خیلی وزنت زیاد نشده آخه تو این ماه دوبار سرما خوردی که هر دفعه هم یه هفته بیشتر طول کشید تا خوب بشی و اصلا اشتهام نداشتی ، ولی تا دلت بخواد شیطون و جیغ جیغو شدی ، برای همه میخندی اونم از ته دلت ، خیلی وقتها که علیرضا برات شکلک درمیاره قهقهه میزنی بالاخره صدای خنده هات رو فقط علیرضا تونست دربیاره فقط و فقط هم برای اون قهقهه میزنی .... الان دیگه همه ی قیافه ها رو می شناسی و برای همه ذوق میکنی .. البته برای غریبه های کوچه وبازار هم میخندی و لبخند میزنی و همین باعث شده همه دوست داشته باشند ... خلاصه اینکه کلا خیلی خوش خنده ای ...
غیر از قققق گفتن حالا ممممم هم میگی ....
این لباس خوشگل رو عمه جونم از کرمان برام فرستاده حیف هوا سرده نمیشه تکی بپوشمش
خوابم میـــــــــــــــــــاد........ من و بزور نشوندین رو مبل عکسم بگیرین
النگوی کادویی مامان بزرگ و انگشتر کادویی عمه جون تازه اندازه ام شدند اینقدر خوشمزه اند هردیقه میخوام بخورمشون مامانی نمیذاره
تو خوابم دست ازسر کچل ما بر نمیداری مامانی!!!!!!!!!!
این روسری هم خاله جون از مشهد برام آورده ... من روسری دوس ندارممممممم
چیه مامان بزرگ بغلم کن دیگه ......
بذار ادای مامانا رو در بیارم روسریم و سفت کنم برم تو آشپزخونه برای خودم فرنی درست کنم
این کفشدوزکه اینقده مزه میده ... بفرمایین شمام بخورین....
وای نمیدونی چه کیفی داره وقتی دایی جون رو دستش بلندم میکنه می بره رو هوا مامانی هم همش جیغ میزنه ... منم همش می خندم
مامانی نامرد همش به زور خوابم میکنه .... من خوابیدن دوس ندارم
اینم مهدی پسرخاله امه که مثل کنه همش به من می چسبه ومامانی هی سرش داد میزنه ولی من دوسش دارم چون باهام بازی میکنه
وقتی رو زمینم میذارن برای همه می خندم و با چشمام خواهش میکنم تا یکی بغلم کنه
من هنوز نمی تونم بشینم مامانی....
میخوام سخنرانی کنم گوش بدین : ققققققققققققققق.... فهمیدین؟
وقتی هیچی گیرت نیومد بخوری بهترین گزینه انگشتای دستته....
عکس نیمرخم چطوره ؟؟ من خوشگلممممممممممممممم.....
سلام گلم ...... اومدی من و ببینی ...خوش اومدی