آتلیه ی من و آرمیتا
چند روزی بود من و آرمیتا تصمیم داشتیم چن تا عکس به سبک اینایی میرن آتلیه و کلی پول خرج میکنند بندازیم تا اینکه دیروز بعداظهر که من کادوی تولد آرمیتا خانوم رو پیشاپیش خرید کرده بودم (یه زنجیر و پلاک و ان یکاد) تصمیممون رو قطعی کردیم و بدون هیچ مقدمه ای شروع کردیم به عکس گرفتن و ماحصل تلاشمون با وجود شیطنت های بیش از حد آرمیتا به شرح ذیل شد:
لطفا عکسها را به دیده ی مهربانتر بنگرید چون امکانات نورپردازی ما در حد صفر بوده است:
آرمیتا خسته شد
و فرار کرد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی