عصرها و آرمیتا
تابستونی یه برنامه ی ثابت ارمیتاخانوم اینه که هرروز بعد از خواب بعدازظهری و صرف عصرانه مخصوص خودش تو خونه ، آرمیتا یه ساعتی تو حموم تا مامان لباساشو میشوره آب بازی میکنه بعدشم یه حموم دبش میگیره و لباس تمیز می پوشه و سریع میره کفش و کلاهشو برمیداره که با سبک خودش میگه تبش=کفش و کو= کلاه و شروع میکنه جیغ جیغ که بریم...حتی به مامان اجازه نمیده که درست حاضر بشه...حالا کجا بریم خونه ی بابابزرگ...
بله هر روز عصر همه ی خاله ها (4تن هستند) و دخترخاله(فقط یک مورد) و پسرخاله ها(دومورد) و دختر دایی(یک مورد) و بعضی اوقات هم دایی ها (دوتن) و شوهرخاله ها(دوتن) و مامان بزرگ و بابابزرگ که پایه ی اصلی این سور هستند و اگر یک روز نباشند و کاری داشته باشند کلا این بساط پهن نمیشه ، تو حیاط خونه ی بابابزرگ یه فرش پهن میکنند و منتظر آرمیتاخانوم میشینند و اگر یه کم دیر بریم اینقد زنگ میزنند که گوشی مامان هنگ میکنه بدبخت... و آرمیتا خانوم هم نقش سیرک رو دارند اینجا چون انواع و اقسام بازی ها و اداها و صداها جاندار و بی جان رو درمیاره و حسابی هم به خودش خوش میگذرونه هم به دیگران...البته یادم رفت قسمت خوشمزه اشم بگم بابا بزرگ زحمت میکشند نون سنگک می خرند به همراه معمولا گوجه و خیار و روغن کرمانشاهی یه عصرانه ی مفصل میزنیم تو رگ...جای همگی خالی
خدایا شکرت که این فرشته ی زیبا رو به جمع ما هدیه دادی
اینجا آرمیتا خانوم داره براشون میرقصه
اینجا آرمیتا خانوم دارند تشریف میبرند دست به آب (دقیقا با همین کفشا)
اینجام داره شکلک درمیاره
چقد نازه این دخمل من ...خدایا شکرت که دارمش
با وجود اینکه مدتی خونه بابازرگ بنایی داشتند ولی برنامه ی عصرانه سرجاش بود(تصویر پشت آرمیتا حاکی از کار بنایی است)
اینجا آرمیتا خانوم دارن ادای موش رو درمیارن(بهش میگن موش شو این ادارو درمیاره)
چه ذوقی کرده بچه ام
بعضی وقتهام دختر ساکت و مودبیه
(البته اینجا تازه از خواب بیدارشده و هنوز یخش آب نشده ، صورت پف کرده اش حکایت دارد از خوابی طولانی)
این هم تصویری نیمرخ از موش شدن آرمیتا خانوم